دلم تنگه برات

بنام او که عشقش بی انتها، مهرش بی پایان ورحمتش بیکران است

دلم تنگه برات

بنام او که عشقش بی انتها، مهرش بی پایان ورحمتش بیکران است

 

 

 

کاش الان آغوش گرمت سر پناه خستگیم بود

 

دو چشم پر از اندوه واسه دل شکستگیم بود

 

آرزوم اینه که دستام توی دستای تو باشه

 

تنگی این دل عاشق با نوازش تو واشه

 

 

واسه چی ؟

 

خدا نخواسته ؟

 

من تو آغوش تو باشم

 

قول میدم با داشتن تو هیچ غمی نداشته باشم

 

همه هستی قلبم دو حرف خلاصه میشه

 

عشق تو

 

بودن با تو

 

 

دو نیاز زندگیم شه

 

پرم از ترانه تو گرچه واژه ها حقیرن

 

خوبه وقتی نیستس پیشم اونا دستمو میگیرن

 

راز عشق منو هیچ کس غیر مهتاب نمی دونه

 

تنها شاهد واسه غصه – گریه و تنهاییم اونه

 

وای اگه من این نبودم کاش پرنده باشم

 

 

تا از این دور بودن از تو ..

 

بتونم بلکه رها شم

 

یه پرنده شم شبونه بکشم پر به خیالت

 

برسم به لونه تو

 

بگیرم سر زیر بالت

 

زندگیم رنگ خدا بود

 

اگه تنها تو رو داشتم

 

اگه میشد واسه گریه

 

رو شونت سر میگذاشتم