تقدیم به استاد مهربانم
کس ندیدم در سرش صدق و وفا و سادگی کس ندیدم در دلش مهر و وفا دلدادگی کس ندیدم همچو تو پروانه ای بر گرد شمع کس ندیدم این چنین بال و پری می افکند بر حول شمع گفتمش پروانه ام بال و پر خود سوختی من به سر آتش نهم تو در غم من سوختی ...........
روزگاری من مسکین روزگاری داشتم در بر شاه و گدا جاه و مقامی داشتم در دلم شکر خدا سویش دعایی داشتم زیر نور ماه او جان و حیاتی داشتم .....
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد - نوبت خاموشی من سهل و اسان می شود - پس چرا عاشق نباشم ؟ ...
|