دلم تنگه برات

بنام او که عشقش بی انتها، مهرش بی پایان ورحمتش بیکران است

دلم تنگه برات

بنام او که عشقش بی انتها، مهرش بی پایان ورحمتش بیکران است

خدایا شفای همه مریضا رو از تومیخوام

 
 
 
عاشقانه ها
 
امشب تبی غریب تموم وجودت رو گرفته
تنت می سوزه و تو نمی تونی هیچ کار کنی
همینطوری که این نشستی
چشاتو می بندی و با خودت مرور می کنی تموم خاطراتت رو
روزهای شاد و پر امید
لحظه های پر غم
که فکر می کردی دیگه این غم تو رو می کشه
لحظه هایی که غم دلت رو به هیچ کس نمی تونستی بگی
گریه های پنهونی
و لحظه های دلتنگی
هر وقت کم میاری
یاد اون می افتی
صداش می کنی
و عاجزانه ازش می خوای که دستت رو بگیره
اما بعضی وقتا خجالت می کشی
از این همه لطف اونو
نا سپاسی خودت
از این همه نعمتی که بی دریغ بهت ارزونی کرده و
تو حتی شکر یکیشو نمی تونی به جا بیاری
اشک امونت رو می بره
وقتی که فکر می کنی چقدر مهربونه
اینکه همیشه باهاته
 
 
 
 
و تو غافلی
از اینکه مگه می شد از این مهربونتر باشه و نبوده
از اینکه چرا اینقد دلش رو می شکنی
با تموم چیزایی که خودش بهت هدیه کرده نا فرمانی اونو می کنی
 
از اینکه کاش می تونستی بشناسیش
کاش می تونستی کسی بشی که بهت افتخار کنه
و کاش.........
فقط می دونی دوسش داری و بهش میگی
خدایا اگه با کارام دل مهربونت رو آزردم
بهم خرده نگیر که از سر جهل بوده نه قصد
خدایا می دونی با تموم بدیام دوست دارم و
ازت می خوام هیچ وقت دستمو رها نکنی .........